سمفونی هنر

باهم بخوانیم.باهم ببینیم. باهم گوش بدهیم.

سمفونی هنر

باهم بخوانیم.باهم ببینیم. باهم گوش بدهیم.

۲ مطلب با موضوع «ادبیات» ثبت شده است

هاروکی موراکامی

پرسا حیدرگوی | چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۸، ۰۵:۳۵ ب.ظ | ۰ نظر

به اواز باد گوش بسپار! عنوان اولین رمان منتشر شده از نویسنده ی پرکار و صاحب سبک ژاپنی.

به نظر خیلی انتخاب شاعرانه ای برای عنوان هست و همینطوری هاروکی موراکامی میتونه با داستان ها و فضاسازی هایش حال و هوای شاعرانه ای برای خواننده ایجاد کند اما اگر خواننده ی ثابت رمان های او باشید همیشه یک بی تفاوتی خاصی در این میان وجود دارد که هم ادم رو علاقه مند میکنه به این سبک زندگی هم اینکه گاهی اوقات در دلت میگویی لعنتی کاری بکن! اما اجازه نداری چون موراکامی هیچ جایی برای کاری کردن نگذاشته است انگار از قبل همه ی راه و روش هارو رفته  و خودش خوب میداند زندگی منتظر نمیشیند تا ادم ها کاری کنند.

به اواز باد گوش بسپار رمانی ساده و دلنشین هست که شمارو با موراکامی و سبک خاص خودش اشنا میکنه. اگر علاقه مند به رمان های سلینجر هستید پس حتما از موراکامی خوشتون میاد.

در رمان های موراکامی زمان های خالی زیادی وجود دارد که شخصیت ها باید خیل ساده بگذرونند. چیزی که همیشه خیلی میتونه در این زمان ها پررنگ باشه موسیقی. غذا. بار. و گاهی سینما.

علاقه ی شخصی موراکامی به موسیقی باعث میشه تا در همه ی رمان هایش به قطعه هایی اشاره کند.

رمان جنگل نروژی که به نظر من بهترین رمان موراکامی هست اسم یکی از اهنگ های گروه معروف بیتلز هست که با شروع رمان کافیه تا این اهنگ رو پلی کنید و با قصه پیش بروید.

بعد از خواندن جنگل نروژی که با تمام کردنش ارزو میکردم کاش زمان به عقب برگردد و دوباره شروع به خواندن کتاب کنم با شوق رفتم به سمت رمان معروف ش "کافکا در کرانه".

رمانی که انگار این بار موراکامی واقعا مرز بین واقعیت و رویارو گم میکند و تو نمیتونی هرگز تشخیص بدهی کدام اتفاق حقیقت دارد. این رمان طرفدارهای زیادی داره برای کسانی که دنبال اتفاقات کاملا غیرعادی و توهم گونه هستند میتونه انتخاب خوبی باشه اما برای من که جریان واقعی زندگی در جنگل نروژی را به خوبی دنبال میکردم اصلا انتخاب خوبی نبود.

موراکامی میگوید: کافکا در کرانه کلی معما دردلش وجود دارد که حتی گاهی خودم تازه پیدایشان میکنم. این رمان باید بارها خوانده شود تا به جواب همه ی معماها برسید.

کتاب های زیادی از موراکامی منتشر شده اما پیشنهاد من به شما برای شروع " به اواز باد گوش بسپار" و برای علاقه مند شدن به موراکامی "جنگل نروژِی".

موراکامی سبک خاص خودش را خیلی زود پیدا کرده است اما چیزی که ممکنه خواننده ی ماجراجو را اذیت کند تکراری شدن این سبک هست که باعث میشود کتاب رو کنار گذاشت گفت: اخرش معلوم هست چه میشود دیگر!

در همه ی رمان هایش چیزی که پررنگ و دلنشین هست روزمرگی هست که همه ی ما دچارش هستیم و این کمک میکند تا به راحتی با داستان هایش همذات پنداری کنیم فقط کافیه کمی خیال پرداز باشیم تا غرق در کتاب های موراکامی شویم اما مراقب باشیم که کجا چه چیزی واقعا حقیقت دارد!



  • پرسا حیدرگوی

سمفونی مردگان

پرسا حیدرگوی | سه شنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۸، ۰۶:۴۹ ب.ظ | ۱ نظر

در قسمت ادبیات با رمان تاثیر گذاری شروع میکنم  که هنوز هم همه ی تصویرهارو خوب یادمه. وقتی یوسف پرواز کرد و کتاب های ایدین سوخت. عباس معروفی من رو یاد گابریل گارسیا مارکز می اندازه اما از نوع ایرانی و دلچسبش. با اینکه اخر قصه ایدین شخصیت مورد علاقه ام شد سوجی اورهان اما خوندن 350 صفحه زندگی واقعی همینقدر تلخ خواهد بود.

کتاب شروع می شود:

...قابیل گفت من تو را البته خواهم کشت. هابیل گفت مرا گناهی نیست که خدا قربانی پرهیزگاران را خواهد پذیرفت. اگر تو به کشتن من دست براوری من هرگز به کشتن تو دست برنیاورم که من از خدای جهانیان می ترسم. می خواهم که گناه کشتن من و گناه مخالفت تو هردو به تو بازگردد تااهل جهنم شوی که ان اتش جزای ستمکاران عالم است.

.......

عباس معروفی قبل از شروع رمان پر هیجانش ایه ای از سوره ی مائده اورده است تا نقشه ای باشد برای پیش رفتن خواننده با رمان و درگیری های شخصیت هایی از جنس هابیل و قابیل.

.....

ایدین  چشم هاش را در خاطره صورت سورمه بست. سعی کرد افکار خود را متمرکز کند. لحظه ای ارام ماند بعد گفت: اخر همه ش یادم نیست.

اقای میرزایان گفت:هرچه که یادت هست بخوان.

سورمه با لحنی جدی گفت:بخوانید.

...خون گدایی همچو من رسمی ز حلاج است و بس

زنجیر عشق سلسله ماند به پا تا پای دار

ای ابر عشق دردمند ای دختر قداره بند

من تار تو زخمی بزن امشب بیا بر من ببار

لب بسته ام از هجر تو مردی ز خیل مردگان

هم برزخ این روزگار هم ترس از پایان کار

دردا که دل در ماتم است کی می تواند از فراق

بگریزد از این اشیان تا کی بماند روزه دار

بلبل چه می داند که بر بام کدام اید فرود

ازاده و عاری ز شب پندارت ازادگار

ایم چو چنگ اندر خروش چون زخم بر من می زنند

این مردمان رنگ رنگ این دشمنان نابکار

امشب نگار سرکشم دزدیده قلب اتشم

اتشفشان خامشم تصویر سرد کوهسار

ای وای بر سوته دلان و عاشقان بی نشان

متروکه های بین راه ویرانه های شادخوار

اتش زنید بر خانه ام این جسم را بی جان کنید

خاکسترم بر باده ها تندیس من مردانه وار

پرچم نشان یادها هم بر فراز بام ها

فرسوده در ایام ها عشق نهان یادگار.

شعری از ایدین.

سمفونی مردگان رمان هست که بی شک هر خواننده ای باهاش زندگی خواهد کرد و هربار که نگاهش میکند با خودش می گوید: لعنتی کاش دوباره برای اولین بار می خواندمت!

بخشی از کتاب:

عشق را باید با تمام گستردگی اش پذیرفت تنها در جسم نمی توان پیداش کرد بلکه در جسم و روح و هوا. در اینه در خواب در نفس کشیدن ها انگار به ریه می رود و ادم مدام احساس می کند دارد بزرگ می شود!

و در اخر هیچ وقت یادتان نرود هر اتفاقی افتاد " حتما باید اینطوری می شده."

و کدام یک از ما آیدینی پیش رو نداشته است، روح هنرمندی که به کسوت سوجی دیوانه‌اش درآورده‌ایم، به قتلگاهش برده‌ایم و با این همه او را جسته‌ایم و تنها در ذهن او زنده مانده‌ایم. کدام یک از ما؟

  • پرسا حیدرگوی